یه سری کتابا هستن که همیشه فکر می‌کردم باید بخونمشون. کلاسیک ها، کتابای معروف. خلاصه که بدون ذره‌ای تردید می‌زدمشون توی شلف to-read ام. برای همین تو رید های زیادی دارم؛ تو رید هایی که وقتی با خودم فکر می‌کنم "حالا چی بخونم؟" میلی به خوندنشون ندارم. نگه داشتن لیست بد نیست؛ اینطوری می‌دونم یه زمانی اصرار داشتم کتابای امیرخانی یا امیلی برونته رو بخونم. اما نکته اینه که؛ دیگه هیچ اجباری برای خوندنشون حس نمی‌کنم. مهم نیست اگه تا آخر عمرم فقط فانتزی و مانگا بخونم؛ مهم اینه که چیزایی رو بخونم که بهشون نیاز دارم. چیزایی رو بخونم که زندگیم و شخصیتم بهشون نیاز داره. کتاب خوندن فعالیت با‌کلاسی نیست؛ همون‌طور که فیلم دیدن. پس اگه واقعا حس می‌کنیم به یه سری کتابا نیاز نداریم، خودمونو مجبور به تحمل عذاب وجدان به خاطر نخوندنشون نکنیم.

پ.ن: اینجارو دوست دارم. شاید بیشتر بنویسم... اگه موضوعی باشه که ارزش نوشتن رو داشته باشه البته.